Friday, March 5, 2010

طاهره

طعم زهر است مرا بهره ز ابریق زمان
از درازای شب هجر تو شیرین سخنم
هر که را راه و طریقی است به خلوتگه عشق
راه را آن که به فقدان تو گم کرد منم
هستم از یاد تو و رسته ام از یاد دگر
مستم از بوی تو و بوسه به ساغر نزنم
دل فتاده است به زنجیره عشاق رخت
ره نمی جویم و در حلقه این انجمنم
سیرتت گر چه بیاموزم و همچون تو شوم
پاک چون شبنم آویخته از یاسمنم
ور نباشد که چو فرهاد زنم بر دل کوه
رخ مهسان تو بر لوحه این دل بکنم

مجموعه اضداد

دوش در خواب رخ ماه توام یاد آمد
دیده از اشک تهی بود و به فریاد آمد
یادم آمد که مرا در مه غم بار سپند
از فراق رخ زیبای تو بیداد آمد
دو بهار است کزین حادث گلچین خزان
آرزوی من و دیدار تو بر باد آمد
درهم "آمد به قضا موسم عید و غم هجر
چه شد آن سال که مجموعه اضداد آمد
همچو گل بود که در فصل زمستان بگذشت
به بهاران چو گل این دخت پریزاد آمد
هرچه را نیست مرا یاد توام مستمر است
از تو ویرانه دل خرم و آباد آمد
سهم من حسرت و دلتنگی وی باشد و یار
از غم و حسرت این غمکده آزاد آمد