Friday, March 5, 2010

طاهره

طعم زهر است مرا بهره ز ابریق زمان
از درازای شب هجر تو شیرین سخنم
هر که را راه و طریقی است به خلوتگه عشق
راه را آن که به فقدان تو گم کرد منم
هستم از یاد تو و رسته ام از یاد دگر
مستم از بوی تو و بوسه به ساغر نزنم
دل فتاده است به زنجیره عشاق رخت
ره نمی جویم و در حلقه این انجمنم
سیرتت گر چه بیاموزم و همچون تو شوم
پاک چون شبنم آویخته از یاسمنم
ور نباشد که چو فرهاد زنم بر دل کوه
رخ مهسان تو بر لوحه این دل بکنم

No comments:

Post a Comment