چه سبب شد که گره برخم ابروی تو شد ؟
یا چنین ابر غضب حائل مه روی تو شد ؟
گر جهان است مسبب تو به هیچش مشمار
چون جهان یکسره قربانی گیسوی تو شد
هر چه را نیست تو را با تو فروغ ابدی است
تا که این شمع فروزان وفا شوی تو شد
هر چه بر روی زمین است به قربانگه عشق
همه در ارزش بس فاخر یک موی تو شد
نه به دل وحشت دوزخ نه به سر حسرت حور
تا که دل ساکن در گلشن مینوی تو شد
به در میکده هرگز نشود دل به نیاز
که دگر بی خود ومست از لب میجوی توشد
چشم دل ار که ببندی به کم و کسری دهر
بینی ای عشق که انعام جهان سوی تو شد
Sunday, February 7, 2010
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment