سایه ساری است که خلوتگه مستان شده است
یا بهاری متجلی به زمستان شده است
در سرائی که همه لطف و صفا باشد و مهر
جان و دل برسر این مائده مهمان شده است
لاله و سنبل و سوسن همه در محفل انس
این همه جمع به گرد گل بستان شده است
لشکر خصم مرا همچو عزیزان شمرند
حرمت روی رفیق است که اینسان شده است
ساعتی در بر این جمع نشین تا نگری
یار ما از چه سبب زار و پریشان شده است
نیست جز خنده تو مرهم این خسته جان
یاد آن خنده مرا مرهم و درمان شده است
Monday, December 14, 2009
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment