Tuesday, December 29, 2009

طوفان

این خانه ز طوفان تو آباد نگردد
وین بنده ز اکرام تو آزاد نگردد
ای دل تو دگر در صدد صید نباشد
گردنکش می خواره دگر راد نگردد
کم گوی نصیحت که بر او کار نیافتد
منزل که بنا بر کمر باد نگردد

صد نکته جز آزردن ما
داشت زلطفش
با غیر بگوئید کز او شاد نگردد )
ایکاش فنا می شدم اینک که ز جوزش
زین بیش بر این غمزده بیداد نگردد
با سالک ره گوی که از یار حذر کن
تا چون من بیچاره فرهاد نگردد
یاد تو عزیزم به همه دور فزون باد
کز درد من و ماتم دل یاد نگردد

No comments:

Post a Comment