Saturday, November 21, 2009

نشاط

نازنین دختی که از لطف خدا بر من رسید

شاخه ای از یاس بی همتای مغرور سپید

از دو چشمش شرمسار آمد نگاه شید مهر

طاق ابرویش رخ مهتاب را در هم کشید

کرد دادارش مزین برجمال وحسن روی

لاله و سوسن چنین رنگی بخود هرگز ندید

از وی آمد بر دل خونین مادر التیام

نیست درقلب پدرجز بررخ ماهش امید

تار او با پود عشق و معرفت تابیده شد

روح او با لطف و مهر و عاطفه در هم تنید

مامن آلام شد آن ذات پر شور و نشاط

عید ما گردید روزی که او به دنیا شد پدید

تا ورا دارم به گیتی بی نیاز از هر رفیق

ماه من ،محجوب من این گوهر ناب فرید

درهوای خانه چون نوریست بربطلان شب

یا رب از لطف تو این خورشید برظلمت دمید

1 comment: