دیدگانم بر ره است از انتظار هانیه
وه چه دلتنگم به روی گلعذار هانیه
ناصحم خواند به صبر ولیک کی داند که من
از کفم یکسر بشد صبر و قرار هانیه
کاش می شد تا فقط یک بار می دیدم ورا
تا دمی آرام گیرم در کنار هانیه
بهر یاران شمع محفل بود و چون تندیس فخر
می زیم زین پس به یاد و افتخار هانیه
خوش نگر در پرتو این شید جاویدان فروز
دوستان در گردشند اندر مدار هانیه
تا شوم روزی به مقصد رهسپار هانیه
مرسی بهادر خیلی عالی
ReplyDelete